زمان جاری : یکشنبه 16 اردیبهشت 1403 - 6:24 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



♥آخرین ارسال های دوستانه♥
ارسال پاسخ
تعداد بازدید 12
نویسنده پیام
admin
آفلاین


ارسال‌ها : 10
عضويت: 26 /6 /1392
سن: 14
سیمکارت من: سیمکارتم!
وضعیتم اینه!
وب من : http://ashkanfan.rzb.ir
داستان عاشقانه ی گریه دارو غمگین
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.

پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»

زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»

پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»

زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.

پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.

پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر…، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»

پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.»
چهارشنبه 27 شهریور 1392 - 12:03
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
ارسال پاسخ
برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست رویتازه سازی پاسخ هاکلیک کنید !



برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.


پرش به انجمن :